محرم
هرسال تاسوعاوعاشورامیریم هماشهرآخه باباجون کمال اونجاتعزیه
خوانی دارندمراسم خیلی خوبی برگزارمیکنند
این دومین سالیه که توحضورداشتی پارسال دوماه بیشترنداشتی
وچیزی نمی فهمیدی امسال که بزرگترشدی وشیطون
داخل حسینیه راه میرفتی وعزاداری واست جالب بودشب تاسوعاهم
نقش علی اصغررابازی کردی وسط راه میرفتی وباباکمال مجبوربود
حواسش به پسرکوچولو باشه که زمین نخوره وقتی هم که تورابه
حضرت قاسم دادندگریه شدی ومجبورشدندتورابگیرند
بهزادوفاطمه زهراکنارگهواره علی اصغر
بهزادهمراه کاروان اسراکناربچه هانشسته ولی می خوادبیادپایین
صبح عاشوراهمراه باهییت رفتیم بهشت زهراآنجاتعزیه ظهرعاشوراوآتش
زدن خیمه هابرگزارشدوتوهمش می خواستی خودت راه بروی وبغل
نمی شدی ماهم می ترسیدیم زمین بخوری ظهرهم رفتیم حسینیه
برای نهاربعداز نهار جارورابرداشتی وشروع کردی به جاروکردن حسینیه
بعدهم خسته شدی وهمان جاخواب رفتی
شب شام غریبان باباباپرهام شمع روشن کردی